سبکباری
چطور هستید
وبه هم میهنان و همزبان گرامی و همکاران برنامه هم درود میگویم
با درود به همایونجان من هم می گویم
جشن استقلال امد خوشی سه چندان کنید
هم سپاس از سروده پراز نام جناب جوهر که از من و از دوستان یاد آوری نموده و و برای شان موفقیت ها ارزو دارم
از قریحه سرشار شان
با تشکر از موشگافی و باریک بینی جناب نایل که در هفته گذشته راجع به غزلی که من سروده بودم روشنی خواستند. که بیت بیدل صاحب بود
جناب نایل
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بیدل صاحب
دل به زلف یارهم آرام نتوانست کرد این مسافر منزلی در شام نتوانست کرد
5.7.10
پخته و خام
سرکش کوة خرد رارا م نتوانست کرد
آدمی گر پخته گردد خام نتوانست کرد
البته با تلفظ درست قافیه و ردیف معنی اش هم درست شود البته در خواندن زیاد تفاوت نمی کند ولی در نوشتن، تفاوت ومعنی آن هم درست میشود.
5.7.10 دوشنبه 8:00
ظلمت و روشنی
نور القاص نگاهش ، شام نتوان حس کرد عکس روی ماه او، را جام نتوان حس کرد
زر نگار پربهایی ،صفحه های میهن است بازی تفسیری ،دراقلام نتوان حس کرد
دل خراب جانفشانی ،های مشک صبحدم است نگهت تاب خرد، در خام نتوان حس کرد
گرامی مه غزلی را که در سال 1362/5/2 موقع که درتهران بودم سروده ام برای شما بخوانش می گیرم اگر اجازه بفرمائید؟
و این غزل را من به روان شاد برادر گرامی ام تقدیم می دارم .که سالها قبل زندگی را پدرود گفته
سبکباری
من کیستم دیوانة برپای زنجیرم کنید
ازبندگی هم خسته ام ازاد تعبیرم کنید
عمری همی دربند غم عقد جهالت برگلو
در بیخودی مردن بداست یک لحظه تدبیرم کنید
ای آنکه در غرقاب دردم می کشی حظ می کنی
چون کودکانی خفته ای فارغ زتاثیرم کنید
من بندة آزادگی بودم ولی من مرده ام
من بذر خویش پاشم به خاک در خاک اکسیرم کنید
آندم که دوزخ می روند جانی و جانان گفته ام
هردم به من آتش زنید در سوختن میرم کنید
ای چرخ گردون تیزرو آنقدر که افتیم ازجهان
در عالمی محزون شدم کنانة تیرم کنید
ناگفته ها دارم به دل هردم چو خوناب می شود
گر آتشی دارید بدست بر شاخ چو انجیرم کنید
با سپاس از وقتی که برای من دادید . با شما و همگان
پدرود